نامه ای برای توکه همیشه با منی
سلام ای کسی که اولین پیمان بزرگ زندگی دنیوی را با تو بستم تا در اخرتم همراهم باشی با تو هرگز فراموش ات نخواهم کرد.
ای کاش قدر لحظات با ارزش با تو بودن و در مکتب تو درس خواندن را می دانستم و از ثانیه های آن کمال معرفت را می آموختم.
افسوس که عمر سفر کو تاه بود ،سفری که مرا به خان? میثاق همسری با تو رساند.
امیر می دانم که خودت با خبری ولی روزی که حسین اولین لبخن را زد خیلی دلم سوخت و برای بودنت دلتنگ شدم ،ای کاش می شد پرده ای را کنار می زدم و صورت خندان تو و پسرت را در منار هم تما شا می کردم . هر چند برایم سخت می گذرد ولی باز امید دارم که فرزندت که بهترین یادگار تو برای من است را چنان خودت خوب و با سخاوت تر بیت کنم.
دلم تنگ است برای خنده های شیرین مادرت وقتی که تورا در اغوش می کشید و یا وقتی که برای من هدیه ای میگرفتی و او در چشمانش برق شادی و بر لبانش زیبا ترین خنده ا نقش می بست.
امیرم کاش بودی آن روز که مادرت شب خواب تو را دیده بود چگونه عاشقانه و عارفانه از تو و خواب تو حرف میزد و وقتی می گفت امیر برایم لباس زیبایی خریده بود چونه رو به آسمان کرد و چقدر آن روز دلم برای مادرت سوخت و چقدر برایآمدنت دعا کردم. امیر الان خیلی تنها شده ام درست 40 روز از فوت مادرت می گذرد فقط من هستم و خاطرات تو و مادرت و حسین عزیزم که برای بودنم بهان?خوبی است .
امیر جان دوستانت هم از جای تو بی خبرند امروز یکی از انها بر اثر جراحات شیمیایی به کما رفت. بله مهدی دادش زهرا خانم همسنگر همیشگی تو .چند شب پیش برای حسین هدیه آوردن و اقا مهدی از دست تو گلایه داشت که تنهایی رفتی و اونو.....
امیر کاش بودی و صورت شیرین حسین را وقتی به اقا مهدی لبخند می زد را می دیدی انگار این طفل معصوم هم خبر داره که اقا مهدی دوست عزیز پدرش است و از بچه گی با تو بزرگ شده .امیر برای برادر دوستم دعا کن که سلامتیشو بدست بیاره و من و حسین رو تنها نگذار من هم قول می دهم از خواسته هایی که همیشه حرف می زدی هرگز دور نشم و حسین را با همان خواسته های تو تر بیت کنم
امیر جان از ت خواهش می کنم که مرا شفاعت کنی
باز مانده ای در راه آزمون.....
سالگرد شهادت مردی از تبار حسینیان امیر سر افراز مفقود الجسد امیر علی ناصری را گرامی می داریم